ترجمه کھدائی به فارسی - دیکشنری اردو به فارسی
واژههای مرتبط با کھدائی
کرداری
- کرداری
- منسوب به کردار مقرون به کردار عمل کننده عامل: (چون قوت این سلطان وین دولت و این همت این مخبر کردار وین منظر دیدار ی. ) (منوچهری)
فرهنگ لغت هوشیار
کندایی
- کندایی
- جادوگری سحر احکام نجوم: کسب کردن بکندا یی و بکاهنی و شعبده و جز از آن محرم و محظور است
فرهنگ لغت هوشیار
کهدانی
- کهدانی
- منسوب به کهدان: تف بر این خواجگان کهدانی. (سنائی)
فرهنگ لغت هوشیار