کفر کفر مقابلِ ایمان، بی دینی، کنایه از سخن کفرآمیز یا حاکی از کفر مثلاً کفر نگو، ناسپاسی فرهنگ فارسی عمید
کور کور کَبَر، درختچه ای خاردار، با برگ های پهن و گل های سفید که مصرف دارویی دارد و از غنچۀ آن ترشی تهیه می شود فرهنگ فارسی عمید
کبر کبر درختچه ای خاردار، با برگ های پهن و گل های سفید که مصرف دارویی دارد و از غنچۀ آن ترشی تهیه می شود فرهنگ فارسی عمید
کبر کبر بزرگی، بزرگ سالی، مقابلِ صِغَر، در فقه سن بلوغ که در دختران نه سالگی و در پسران پانزده سالگی استکبرِ سن: سال خوردگی فرهنگ فارسی عمید