ترجمه کشیدگی به فارسی - دیکشنری اردو به فارسی
واژههای مرتبط با کشیدگی
کشیدگی
کشیدگی
حالت کشیده. تمدد. کشش، رنج. دردمندی، آزردگی. افسردگی. (ناظم الاطباء) ، درازی. (یادداشت مؤلف) ، انقباض: درد پشت پدید آید بسبب خشکی و کشیدگی عضله های آن موضع. (ذخیرۀ خوارزمشاهی)
لغت نامه دهخدا
کشیدنی
کشیدنی
هر چیز که قابل کشیدن باشد: (عقل و فرمان کشیدنی باشد عشق و ایمان چشیدنی باشد)، (حدیقه)
فرهنگ لغت هوشیار
کشیدنی
کشیدنی
آنچه قابل کشیدن است. - داروی کشیدنی، داروئی که با میل به چشم می کشند: چون تفرق الاتصال تولد کرده باشد از استقرار فائده نباشد و قوت داروهای کشیدنی دشخوار بدو رسد. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). رجوع به کشیدن شود
لغت نامه دهخدا
کشندگی
کشندگی
حالت و عمل کُشنده. (یادداشت مؤلف) ، قتال. جدال. خونریزی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
کفیدگی
کفیدگی
ترکیدگی. ترک. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). انصیاح: تصوّح، کفیدگی و پراکندگی موی. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.