جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با کان کن

جان کن

جان کن
کسی که در حال جان کندن و جان دادن است، کنایه از سختی کش، برای مِثال به یاد لعل او فرهاد جان کن / کَننده کوه را چون مرد کان کن (نظامی۲ - ۲۲۹)
جان کن
فرهنگ فارسی عمید

کار کن

کار کن
آنکه بکار پردازد کسی که کاری ورزد کارگر مقابل کار فرما: (کار کن هست کار فرما نیست) (تاریخ سلاجقه محمد بن ابراهیم)، عامل کار گزار: (تا غایت که ضریبه خراج در ایام عمال و گماشتگان و کار کنان ماکان بن کاکی... بدویست دینار برسید - 3. {عامل موثر، عضو اداره یا موسسه ای عضو (بدین معنی جمع آن (کارکنان) مستعمل است)، دفتر دار جمعیتی که تحت ریاست زمیندار میباشد، مسهل منضج مقابل جوشانده، بادوام: قماش کار کن
کار کن
فرهنگ لغت هوشیار

کان کنی

کان کنی
معدنچی گری و کار کردن در معدن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

کانی کن

کانی کن
دهی است از دهستان نجف آباد شهرستان بیجار واقع در شش هزارگزی جنوب نجف آباد. ناحیه ای است کوهستانی سردسیر و دارای 225 تن سکنه. از چشمه مشروب میشود. محصولاتش غلات و لبنیات است و اهالی به کشاورزی و گله داری گذران میکنند. از صنایع دستی زنان قالیچه، گلیم و جاجیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا

کاه کن

کاه کن
دهی است از بخش کهنوج شهرستان جیرفت که دارای 50 تن سکنه، آب آن از رودخانه و محصول عمده اش خرماست. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا