جدول جو
جدول جو

معنی قیاس کرنا

قیاس کرنا
فرضیّه سازی کردن، برای حدس و گمان، فرض کردن، آشکار کردن، گمان کردن
دیکشنری اردو به فارسی

واژه‌های مرتبط با قیاس کرنا

قیاس کردن

قیاس کردن
سنجیدن چیزی را با چیزی. مقایسه کردن. (فرهنگ فارسی معین) :
دولت نو است و کار نو و کارکن نو است
مردم قیاس کار نو از کارکن کنند.
خاقانی.
قیاس کن که دلم را چه تیر عشق رسید
که پیش ناوک هجرتو جان سپر میگشت.
سعدی (از فرهنگ فارسی معین).
مگو که نیست پسر در شکست کار پدر
قیاس کار نخست از خلیل و آزر کن.
سنجر کاشی.
، اندازه گرفتن:
قیاس کردم وآن چشم جاودانۀ مست
هزار ساحر چون سامریش در گله بود.
حافظ.
قیاس کردم و تدبیر عقل در ره عشق
چو شبنمی است که بر بحر میکشد رقمی.
حافظ
لغت نامه دهخدا