ترجمه قریب آنا به فارسی - دیکشنری اردو به فارسی
واژههای مرتبط با قریب آنا
غریب آشنا
- غریب آشنا
- آنکه با غریبان آشنایی و دوستی کند، غریب نواز، غریب دوست، برای مِثال غریب آشنا باش و سیاح دوست / که سیاح جَلاّب نام نکوست (سعدی۱ - ۴۴)
فرهنگ فارسی عمید
غریب آشنا
- غریب آشنا
- آنکه با غریب آشنا باشد. غریب نواز. غریب پرور. غریب دوست:
غریب آشنا باش و سیاح دوست
که سیاح جلاب نام نکوست.
سعدی (بوستان)
لغت نامه دهخدا