معنی قدر کرنا
قدر کرنا
ارزش قائل شدن، قدردانی کردن
دیکشنری اردو به فارسی
واژههای مرتبط با قدر کرنا
قدر کردن
قدر کردن
یا قدر کردن جنگ (کشتی) برابر کردن در جنگ (کشتی)
فرهنگ لغت هوشیار
بفر کرنا
بفر کرنا
بافِر شُدَن، بافِر کَردَن
دیکشنری اردو به فارسی
اندر کرنا
اندر کرنا
دَر هَم پیچیدَن، وارِد شُدَن
دیکشنری اردو به فارسی
جدا کرنا
جدا کرنا
جُدا کَردَن
دیکشنری اردو به فارسی
ادا کرنا
ادا کرنا
اَدایِ کَلَمات کَردَن، بَرایِ پَرداخت
دیکشنری اردو به فارسی
بور کرنا
بور کرنا
کِسِل کُنَندِه بودَن، خَستِه کَردَن
دیکشنری اردو به فارسی
ذکر کرنا
ذکر کرنا
بَررَسی کَردَن، ذِکر کَردَن
دیکشنری اردو به فارسی
درج کرنا
درج کرنا
دَرج کَردَن، وارِد شُدَن، ثَبت کَردَن
دیکشنری اردو به فارسی
غور کرنا
غور کرنا
تَفَکُّر کَردَن، دَر نَظَر گِرِفتَن، مُلاحَظِه کَردَن
دیکشنری اردو به فارسی