ترجمه قائم کرنا به فارسی - دیکشنری اردو به فارسی
واژههای مرتبط با قائم کرنا
قائم کردن
- قائم کردن
- بر پا داشتن، ثابت و استوار کردن، محکم کردن، پنهان کردن
فرهنگ فارسی عمید
قائم کردن
- قائم کردن
- نصب کردن. بپا داشتن. افراشته کردن. ثابت و پایدار و برقرار نمودن، پنهان کردن. (ناظم الاطباء). غائم کردن. قایم کردن
لغت نامه دهخدا