ترجمه فوراً به فارسی - دیکشنری اردو به فارسی
واژههای مرتبط با فوراً
فوراً
- فوراً
- بشتاب. دروقت. دردم. بی درنگ. حالی. درحال. درساعت. (یادداشت مؤلف). رجوع به فور شود
لغت نامه دهخدا
فوران
- فوران
- بیرون آمدن آب یا مایعی از جایی با فشار، جوشش، جهیدن
فرهنگ فارسی عمید
فوران
- فوران
- جوشیدن یا جهیدن آب از چشمه یا لوله، جهیدن رگ، جوشش، جهش
فرهنگ فارسی معین