ترجمه فنکار به فارسی - دیکشنری اردو به فارسی
واژههای مرتبط با فنکار
تنکار
تنکار
نوعی است از نمک بورقی و آن بذوب طلا و نرمی آن کمک کند. قسمی از آن معدنی است که با طلا و مس در جوانب معدن یافت شودو مصنوع آن از ادرار (بول) و غیره بدست آید
فرهنگ لغت هوشیار
گنکار
گنکار
ماری را گویند که تازه پوست افکنده باشد: از گفتن نیک و ز نکویی گنگ است و برهنه همچو گنکار. (شهاب الدین عبدالرحمن)
فرهنگ لغت هوشیار
تنکار
تنکار
بوراکس، ترکیب اسید بوریک و سود که در طب و صنعت برای ساختن شیشه و لعاب ظروف سفالی و لحیم کاری به کار می رود، بورَق، تَنگار، بورِک، بورِه، بوراتِ دُوسود
فرهنگ فارسی عمید
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.