جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با فٹنس

فانس

فانس
یکی از دلیران شهر هالیکارناس که در شرح لشکرکشی کمبوجیه به مصر نام او آمده است. (از ایران باستان پیرنیا ج 1 ص 486)
لغت نامه دهخدا

فونس

فونس
به یونانی قندیل البحر است، و ماذریون و تخم ماذریون را نیز نامند. (مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا

فقنس

فقنس
پرندۀ بزرگ که چهل سوراخ بر نوک دارد و همه الحان مطربه از آن برآیدو بر سر کوهی شود و هیمه گرد کند و چهل روز بر فرازآن نشیند و با اصوات خوش بر خود نوحه سراید و سپس بالها برهم زند و از آن آتش در هیمه افتد و وی را بسوزد و از خاکستر وی مرغی چون وی متکون شود. (یادداشت مؤلف). نام این پرنده در مآخذ دیگر ققنس است به دو قاف، اما چون ریشه این نام در یونانی فونیکس است باید این صورت صحیح تر باشد. رجوع به ققنس و فرهنگ فارسی معین (ذیل ققنس) شود
لغت نامه دهخدا

فنس

فنس
نیاز و حاجت که به خاک نشاند و خوار و هلاک سازد. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا