معنی غیر معاون
غیر معاون
بی حمایت، پشتیبانی نمی شود
دیکشنری اردو به فارسی
واژههای مرتبط با غیر معاون
غیر معمول
غیر معمول
نا بهنجار
فرهنگ واژه فارسی سره
غیر معقول
غیر معقول
خرد ناپذیر
فرهنگ لغت هوشیار
غیر تعاونی
غیر تعاونی
غِیرِ هَمکار، عَدَمِ هَمکاری
دیکشنری اردو به فارسی
غیر معمول
غیر معمول
اِستِثنائی، غِیرِ مَعمول
دیکشنری اردو به فارسی
غیر معلوم
غیر معلوم
تَشخیص دادِه نَشُدِه، ناشِناختِه
دیکشنری اردو به فارسی
غیر مسکون
غیر مسکون
غَیرِقَابِلِ سُکونَت، خالی اَز سَکَنِه
دیکشنری اردو به فارسی
غیر معین
غیر معین
ناشمرده بی شمار
فرهنگ لغت هوشیار
غیر معین
غیر معین
غِیرِقابِلِ تَعیین، نامَحدود، نامُعَیَّن
دیکشنری اردو به فارسی