جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با علاقائی

علاقات

علاقات
بدل دوست داشتن کسی را دوست داشتن، دوستی، بستگی ارتباط، جمع علایق (علائق) علاقجات (غلط) یا علاقه قرابت. ارتباط خویشاوندی. یا علاقه محبت. دوستی قلبی. یا قطع علاقه. ترک دوستی دل کندن
فرهنگ لغت هوشیار

لالائی

لالائی
غلامی بندگی خدمتکاری: پیش یکران ضمیرش عقل را داغ بر رخ کش به لالایی فرست. (خاقانی. عبد. 576) توضیح در دیوان چا. سج. ص: 825 مولایی، تربیت بزرگزادگان، قسمی پارچه کم ارزش: قلمی گر چه بود خواجه ابیاریها همچو لالایی بیقدر غلامست اینجا. (نظام قاری 39 لغ) صوتی که بدان طفل را در گهواره خوابانند
فرهنگ لغت هوشیار

بلقائی

بلقائی
منسوب به بلقاء که شهری است در ناحیۀ شام. بلقاوی. (از اللباب فی تهذیب الانساب). و رجوع به بلقاء و بلقاوی شود
لغت نامه دهخدا

القائی

القائی
منسوب به القاء.
- الکتریسیتۀ القائی. رجوع به الکتریسیته شود
لغت نامه دهخدا

عنقائی

عنقائی
منسوب به عنقاء. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به عنقاء شود
لغت نامه دهخدا