جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با عبادت کرنا

عبادت کردن

عبادت کردن
پرستش کردن: یکی از معبدان شام سالها در بیشه عبادت کردی. (گلستان)
لغت نامه دهخدا