جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با طاقتور

طاعتور

طاعتور
آن که فرمانبری پیشه دارد:
به دست همت طاعتوران رها کردم
در اولین قدم اسباب خلد و حور و قصور.
محمد عرفی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا

چاقشور

چاقشور
ترکی در زمان به هنگام شلوار گشاد و بلند و کف دار زنانه که آنرا بر روی شلیته و تنبانها می پوشیدند و دارای لیفه و بندی بود که در زیر شکم بسته میشد
فرهنگ لغت هوشیار

چاقچور

چاقچور
شلوار گشاد و بلند و کف دار زنانه که آنرا بر روی شلیته و تنبانها می پوشیدند و دارای لیفه و بندی بود که در زیر شکم بسته میشد
فرهنگ لغت هوشیار

چاقچور

چاقچور
شلوار گشاد و بلندی که زنان ایرانی در زیر چادر می پوشیدند، دولاغ، چَقشور، چاخچور
چاقچور
فرهنگ فارسی عمید

فاکتور

فاکتور
عامل، عامل موثر
در ریاضیات هر یک از مقسوم علیه های یک عدد یا یک عبارت جبری
صورتحساب
فاکتور
فرهنگ فارسی عمید

طاعت ور

طاعت ور
طاعت پیشه،
فَرمان بُردار، آنکه فرمان کسی را می پذیرد یا اجرا می کند، فَرمان بَر، فَرمان پَذیر، فَرمان شِنو، فَرمان نیوش، سَر به راه، سَر بر خَط، سَر سِپرده، نَرم گَردن، طاعَت پیشه، مُطیع، طایع، مُطاوِع، مِطواع، عَبید، مُنقاد
طاعت ور
فرهنگ فارسی عمید

کانتور

کانتور
دایرۀ حسابداری در تجارتخانه، کارخانه یا شرکت دیگر
کانتور
فرهنگ فارسی عمید