ترجمه صنعت کاری به فارسی - دیکشنری اردو به فارسی
واژههای مرتبط با صنعت کاری
صورت کاری
- صورت کاری
- چهره سازی، کنده کاری کندن چهر یا نگاره بر سنگ و توپال
فرهنگ لغت هوشیار
منبت کاری
- منبت کاری
- برجسته کاری شغل و عمل منبت کار ساختن منبت و آن یکی از هنرهای زیبا بشمار میرود
فرهنگ لغت هوشیار
منبت کاری
- منبت کاری
- شغل منبت کار و صنعت منبت ساختن و کنداگری. (ناظم الاطباء). خفته و رسته کاری در چوب. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به منبت شود
لغت نامه دهخدا
صنعتکار
- صنعتکار
- افزارمند پیشک کار صنعتگر صانع: نقاش با جسارت تمامی که نشانه اعتماد به نفس و زاییده قدرت صنعتکاران است سرگرم نقاشی بود
فرهنگ لغت هوشیار