معنی صدارت کرنا
صدارت کرنا
رئیس بودن، برای ریاست
دیکشنری اردو به فارسی
واژههای مرتبط با صدارت کرنا
حقارت کرنا
حقارت کرنا
بی اِحتِرامی کَردَن، تَحقِیر کَردَن
دیکشنری اردو به فارسی
تجارت کرنا
تجارت کرنا
تَبادُل کَردَن، بَرایِ تِجارَت
دیکشنری اردو به فارسی