جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با شوقین

شوسین

شوسین
سریانی است و گفته اند یونانی است. نوعی از صنوبر است که قندرس نامند. (فهرست مخزن الادویه). رجوع به قندرس شود
لغت نامه دهخدا

شوبین

شوبین
چوبین. چوبینه. لقبی است بهرام چوبین (بهرام ششم) رئیس خانوادۀ مهران سردار بزرگ ایران در دوره ساسانی را. (فرهنگ فارسی معین). بلعمی در ترجمه تاریخ طبری گوید: ’او را بهرام چوبین خواندند و گروهی گفتند او را شوبین خواندند نه چوبین و اصل شوبین آن بود که او به خردگی به حرب شده بود و بر در ری مردی را ضربتی زده بود و از سر تا کوهۀ زین فروآورده بود و مردمان به نظارۀ آن می شدندو هر زمان مر یکدیگر را همی گفتند: شو بین آن ضربت را. پس او را این لقب کردند و این درست تر است. اما پیداست که این وجه تسمیه ساختگی است و شوبین صورتی ازچوبین است: سی یک پادشاه بیرون از بهرام شوبین و شهربراز. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 19). در وقت انصراف از محاربه ای بهرام شوبین خواست [درفش کاویان را از اصفهانیان بستاند. (ترجمه محاسن اصفهان ص 86). رجوع به بهرام چوبین و چومین و چوبینه شود
لغت نامه دهخدا

شوقیه

شوقیه
مؤنث شوقی، قوه ای که محرک انسان شود. باعثه. (فرهنگ فارسی معین) ، آن جزء از مکتوب که در آن عرض اشتیاق می نمایند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

شوقان

شوقان
از بلوکات ولایت بجنورد خراسان، عده قرا 26، مساحت 5 فرسخ و مرکز آن نیز شوقان است، (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

روقین

روقین
داهیه ذات روقین، بلای سخت بد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، جنگ سخت. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا