بی رحمی. سخت دلی. (ناظم الاطباء). قساوت. دل سختی. بی رحمی: ای پسر نیز مرا سنگدل و تند مخوان تندی و سنگدلی پیشۀ توست ای دل و جان. فرخی. شیرین سخنم دید و بدان چرب زبانی زآن سنگدلی پارگکی نرم تر آمد. سوزنی. چرا همی شکنی جان من ز سنگدلی دل ضعیف که باشد بنازکی چو زجاج. حافظ. آنکو ترا بسنگدلی کرد رهنمون ای کاشکی که پاش بسنگی برآمدی. حافظ
گردباد، تصادم دو جریان با یکدیگر که گرد هم می چرخد و تنورۀ بزرگی از گرد و خاک که دارای حرکت دورانی است تشکیل می دهد و وسعت میدان آن تا حدود صد مایل دیده شده است، دیوباد، سنگ دوله