ترجمه سمجھدار به فارسی - دیکشنری اردو به فارسی
واژههای مرتبط با سمجھدار
سم دار
سم دار
ویژگی هر جانوری که دارای سُم باشد مانندِ اسب و استر
فرهنگ فارسی عمید
سم دار
سم دار
دارای سَم، زهردار، در علم زیست شناسی ویژگی هر جانوری که دارای زهر باشد مانندِ مار و عقرب
فرهنگ فارسی عمید
سم دار
سم دار
حیواناتی که دارای سم باشند. ذوالحافر و چارپایانی که دارای سم باشند مانند اسب و استر و جز آن. (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
سم دار
سم دار
زهردار. (آنندراج). زهردار و سامه و هر چیز که در آن زهر بود و حیوانی که دارای زهرباشد، مانند: عقرب و مار و جز آن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
مجدار
مجدار
چیزی که در زراعت نصب کنند تا درندگان نیایند. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). آنچه در زراعت نصب کنند برای دور کردن درندگان و پرندگان. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.