ترجمه سلسلہ وار به فارسی - دیکشنری اردو به فارسی
واژههای مرتبط با سلسلہ وار
سلسله وار
- سلسله وار
- پی درپی. متوالی. مردف. بهم پیوسته. مرتب و بترتیب. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
سلسله ور
- سلسله ور
- متوالی وپی درپی. در سلسله. در زنجیر. سلسله دار:
بی چلیپای خم مویت و زنار خطت
راهب آسا همه تن سلسله ور باد پدر.
خاقانی
لغت نامه دهخدا