معنی سلام کرنا
- سلام کرنا
- ادای احترام کردن، برای احوالپرسی
واژههای مرتبط با سلام کرنا
سلام کہنا
- سلام کہنا
- سَلام دادَن، سَلام کُن
سلام کردن
- سلام کردن
- درودی رساندن درود گفتن فرنافتن درود گفتن به کسی تهیت گفتن کسی را کلمه سلام را بر زبان جاری کردن
سلام کردن
- سلام کردن
- درود گفتن به کسی، سلام علیک یا سلام علیکم گفتن، سلام زدن
آرام کرنا
- آرام کرنا
- اِستِراحَت کَردَن، بَرایِ اِستِراحَت، آرام کَردَن
تلاش کرنا
- تلاش کرنا
- یافتَن، بَرایِ جُستُجو، جُستُجو کَردَن
تسلیم کرنا
- تسلیم کرنا
- تَصوِیب کَردَن، اِعتِراف کَردَن، پَذیرُفتَن، تَسلِیم کَردَن
علاج کرنا
- علاج کرنا
- دَرمان کَردَن، بَرایِ دَرمان
ہلاک کرنا
- ہلاک کرنا
- بِه هَلاکَت رِساندَن، کُشتَن
نیلام کرنا
- نیلام کرنا
- حَراج کَردَن، بِه حَراج گُذاشتَن