معنی سکڑنا
سکڑنا
کوچک شدن
دیکشنری اردو به فارسی
واژههای مرتبط با سکڑنا
اکڑنا
اکڑنا
اِفتِخار کَردَن، سِفت شُدَن
دیکشنری اردو به فارسی
پکڑنا
پکڑنا
چَنگ زَدَن، گِرِفتَن، چَسبیدَن، دَستگیر کَردَن، نِگَه داشتَن
دیکشنری اردو به فارسی
سکیڑنا
سکیڑنا
چُروکیدَن، بَرایِ فِشُردِه سازی
دیکشنری اردو به فارسی
سکنا
سکنا
آرمیدگی و اقامت در جایی، جای ساکن شدن، جای اقامت، خانه، مسکن
فرهنگ فارسی عمید
سڑنا
سڑنا
فاسِد شُدَن، پوسیدِگی، گَندیدَن، کَپَک زَدِه، فَساد
دیکشنری اردو به فارسی
سکنا
سکنا
اتراق، اقامت، سکونت، ماوا، مسکن
فرهنگ واژه مترادف متضاد