معنی سفر شدہ
سفر شدہ
با تجربه، سفر کرد
دیکشنری اردو به فارسی
واژههای مرتبط با سفر شدہ
سیر شدن
سیر شدن
مستغنی گشتن، بی نیاز شدن
فرهنگ لغت هوشیار
ظفر شدن
ظفر شدن
پیروز شدن، دست یافتن به مراد، غلبه کردن، ظفر یافتن
فرهنگ فارسی عمید
سمر شدن
سمر شدن
مشهور شدن
فرهنگ فارسی معین
سحر شده
سحر شده
Charmed
دیکشنری فارسی به انگلیسی
سحر شده
سحر شده
очарованный
دیکشنری فارسی به روسی
سحر شده
سحر شده
verzaubert
دیکشنری فارسی به آلمانی
سحر شده
سحر شده
зачарований
دیکشنری فارسی به اوکراینی
سحر شده
سحر شده
oczarowany
دیکشنری فارسی به لهستانی
سحر شده
سحر شده
着迷的
دیکشنری فارسی به چینی