معنی سرد کرنا
سرد کرنا
سرمایش، برای خنک شدن
دیکشنری اردو به فارسی
واژههای مرتبط با سرد کرنا
سپرد کرنا
سپرد کرنا
واگُذار کَردَن، تَسلِیم شُدَن
دیکشنری اردو به فارسی
رد کرنا
رد کرنا
رَد کَردَن
دیکشنری اردو به فارسی
سرد کردن
سرد کردن
Cool, Chill
دیکشنری فارسی به انگلیسی
سرد کردن
سرد کردن
остужать , охлаждать
دیکشنری فارسی به روسی
سرد کردن
سرد کردن
abkühlen
دیکشنری فارسی به آلمانی
سرد کردن
سرد کردن
охолоджувати , охолоджувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
سرد کردن
سرد کردن
chłodzić, schładzać
دیکشنری فارسی به لهستانی
سرد کردن
سرد کردن
冷却
دیکشنری فارسی به چینی
سرد کردن
سرد کردن
esfriar
دیکشنری فارسی به پرتغالی