معنی سپرد کرنا
سپرد کرنا
واگذار کردن، تسلیم شدن
دیکشنری اردو به فارسی
واژههای مرتبط با سپرد کرنا
سرد کرنا
سرد کرنا
سَرمایِش، بَرایِ خُنَک شُدَن
دیکشنری اردو به فارسی
اسپرے کرنا
اسپرے کرنا
اِسپَری کَردَن، بَرایِ اِسپَری کَردَن
دیکشنری اردو به فارسی
پسند کرنا
پسند کرنا
مَحابا کَردَن، دوست داشتَن
دیکشنری اردو به فارسی
مسترد کرنا
مسترد کرنا
رَد کَردَن
دیکشنری اردو به فارسی
سفید کرنا
سفید کرنا
پاکسازی کَردَن، سِفید کَردَن
دیکشنری اردو به فارسی
سفر کرنا
سفر کرنا
رَفت و آمَد کَردَن، بَرایِ سَفَر، سَفَر کَردَن
دیکشنری اردو به فارسی
رد کرنا
رد کرنا
رَد کَردَن
دیکشنری اردو به فارسی