ترجمه سائز به فارسی - دیکشنری اردو به فارسی
واژههای مرتبط با سائز
سائم
- سائم
- چرنده، چراننده، خود چرا خود چر چرنده جمع سوائم (سوایم)، توضیح چارپایانی که بچرا روند بر حسب عادت مانند: شتر اسب گوسفند
فرهنگ لغت هوشیار
سائق
- سائق
- راننده پس زننده سوق دهنده راننده ترغیب کننده محرک جمع سواق
فرهنگ لغت هوشیار