ترجمه رویہ شناس به فارسی - دیکشنری اردو به فارسی
واژههای مرتبط با رویہ شناس
روی شناس
- روی شناس
- مشهور و معروف و محترم. (ناظم الاطباء). روشناس. معروف و مشهور. (شرفنامۀ منیری). رجوع به روشناس شود، آشنا. (ناظم الاطباء) (از شرفنامۀ منیری)
لغت نامه دهخدا
روان شناس
- روان شناس
- عالِم به احوال و کیفیات روحی انسان، متخصص در روان شناسی
فرهنگ فارسی عمید