جدول جو
جدول جو

معنی روکنا

روکنا
مسدود کردن، برای توقّف، قطع کردن، جلوگیری کردن، محدود کردن، بازداشت کردن، متوقّف کردن، مانع شدن، ممانعت کردن، اعتراض کردن، مخالفت کردن، نگه داشتن
دیکشنری اردو به فارسی

واژه‌های مرتبط با روکنا

روبنا

روبنا
آن بخش از ساختمان که بر روی زیربنا ساخته می شود، هر یک از نهادهای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی جامعه، روساخت
روبنا
فرهنگ فارسی معین

رومنا

رومنا
به لغت زند انار و رومان است. (از برهان) (از انجمن آرا)
لغت نامه دهخدا

روشنا

روشنا
نور. روشنایی. (اشتنگاس). نور و فروغ و شعاع. (ناظم الاطباء). روشنایی. فروغ. (فرهنگ فارسی معین) : خداوند این علت، روشنا و آفتاب کمتر تواند دید. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). باشد که مردم پیوسته اندر روشنا و صحرا باشد و زمستان که برف آید نظر او پیوسته بر برف باشد بدین سبب بصر او ضعیف شود. (ذخیرۀ خوارزمشاهی) ، شکوه. جلال. درخشندگی. (اشتنگاس). جلال و تابش. (ناظم الاطباء) ، سنگ مرقشت را گویند و آنرا سرمه کنند. (فرهنگ شعوری) (ناظم الاطباء). حجرالنور. (از اشتنگاس) (ناظم الاطباء). نام قسمی سرمه. (یادداشت مؤلف) : سرمۀ روشنا و شیاف مرارات کشیدن سود دارد. (ذخیرۀ خوارزمشاهی).
از خیال ماه رویت خانه دل روشنا
خاک راهت میکند عالم بدیده روشنا.
ابوالمعانی (از فرهنگ شعوری)
لغت نامه دهخدا