ترجمه ردھم به فارسی - دیکشنری اردو به فارسی
واژههای مرتبط با ردھم
ردیم
- ردیم
- ثوب ردیم، جامۀ کهنه. ج، رُدُم. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج). جامۀ پیوندبست. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
ردیم
- ردیم
- نام دلاوری است و بسبب بزرگی خلقت این نام گرفته است. (از ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
ردوم
- ردوم
- جَمعِ واژۀ رَدَم. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). رجوع به رَدَم شود
لغت نامه دهخدا
ردام
- ردام
- رَدْم. تیز دادن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، ادامه داشتن، روان شدن چیزی، سبز شدن درخت پس خشکیدن. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا