عمل راست باز، پاکبازی، مقابل دغل بازی، مقابل تزویر و دغل، صداقت و دیانت و راستی و نمک حلالی، (ناظم الاطباء) : نداریم بر پردۀ کج بسیچ بجز راست بازی ندانیم هیچ، نظامی، چند سالم یتاقداری کرد راست بازی و راستکاری کرد، نظامی، بسی کردند مردان چاره سازی ندیدند از یکی زن راست بازی، نظامی، ، عمل کردن براستی، کار کردن دور از کجی و انحراف: تا کج نبود کمان غازی از تیر مجوی راست بازی، نظامی
عمل راستکار، درستکاری، دیانت، تدین، درستی: گر امید تو رستگاری بود در آن کوش تا راستکاری بود، دقیقی، راست کاری پیشه کرده ست از برای آنکه نیست در قیامت هیچکس جز راستکاران رستگار، انوری، چند سالم یتاقداری کرد راست بازی و راستکاری کرد، نظامی، نیک دانید کانچه می گویم راستکاری و راستی جویم، نظامی، اندرین رسته راستکاری کن تا در آن رسته رستگار شوی، سعدی، تسدید، راستکاری، (منتهی الارب)، و رجوع به راستکار شود
که راست بازد، که در بازی غدر و تزویر و دورویی نکند، که جر نزند، که در قمار دغلی نکند، پاکباز، که دغا و دغل نکند در قمار، مقابل دغل باز: هو تقی الظرف، یعنی امین راست باز است، نه خائن و دغل باز، (منتهی الارب)، راست، (یادداشت مؤلف)، بی غدر و تزویر: این کارزنان راست باز است افسون زنان بد دراز است، نظامی، - راست باز و پاکباز، آنکه در بازی و بمجاز در کارها بی غدر و تزویر باشد، ، صادق، (آنندراج) (ناظم الاطباء)، امانت دار، راست معامله، (آنندراج)، دیندار، با اعتقاد، (ناظم الاطباء)