جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با راستبازی

راست بازی

راست بازی
عمل راست باز، پاکبازی، مقابل دغل بازی، مقابل تزویر و دغل، صداقت و دیانت و راستی و نمک حلالی، (ناظم الاطباء) :
نداریم بر پردۀ کج بسیچ
بجز راست بازی ندانیم هیچ،
نظامی،
چند سالم یتاقداری کرد
راست بازی و راستکاری کرد،
نظامی،
بسی کردند مردان چاره سازی
ندیدند از یکی زن راست بازی،
نظامی،
، عمل کردن براستی، کار کردن دور از کجی و انحراف:
تا کج نبود کمان غازی
از تیر مجوی راست بازی،
نظامی
لغت نامه دهخدا

راست باز

راست باز
بی حیله و نیرنگ، درستکار، برای مِثال نداریم بر پردۀ کج بسیچ / به جز راست بازی ندانیم هیچ (نظامی۶ - ۱۱۳۷)
راست باز
فرهنگ فارسی عمید

راستگاری

راستگاری
عمل راستگار، امانت، درستکاری، راستکرداری، و رجوع به راستگار و راستکاری و درستکاری شود
لغت نامه دهخدا

راستکاری

راستکاری
عمل راستکار، درستکاری، دیانت، تدین، درستی:
گر امید تو رستگاری بود
در آن کوش تا راستکاری بود،
دقیقی،
راست کاری پیشه کرده ست از برای آنکه نیست
در قیامت هیچکس جز راستکاران رستگار،
انوری،
چند سالم یتاقداری کرد
راست بازی و راستکاری کرد،
نظامی،
نیک دانید کانچه می گویم
راستکاری و راستی جویم،
نظامی،
اندرین رسته راستکاری کن
تا در آن رسته رستگار شوی،
سعدی،
تسدید، راستکاری، (منتهی الارب)، و رجوع به راستکار شود
لغت نامه دهخدا

راست باز

راست باز
که راست بازد، که در بازی غدر و تزویر و دورویی نکند، که جر نزند، که در قمار دغلی نکند، پاکباز، که دغا و دغل نکند در قمار، مقابل دغل باز: هو تقی الظرف، یعنی امین راست باز است، نه خائن و دغل باز، (منتهی الارب)، راست، (یادداشت مؤلف)، بی غدر و تزویر:
این کارزنان راست باز است
افسون زنان بد دراز است،
نظامی،
- راست باز و پاکباز، آنکه در بازی و بمجاز در کارها بی غدر و تزویر باشد،
، صادق، (آنندراج) (ناظم الاطباء)، امانت دار، راست معامله، (آنندراج)، دیندار، با اعتقاد، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا