راست رو راست رو آنکه به راه راست می رود، کسی که از راه راست منحرف نمی شود، راست رونده، برای مِثال سعدیا راست روان گوی سعادت بردند / راستی کن که به منزل نرود کج رفتار (سعدی۲ - ۶۴۷) فرهنگ فارسی عمید
رخت کن رخت کن اتاقی که در آن لباس از تن درآورند و در جارختی گذارند، جایی از گرمابه که در آن لباس ها را از تن درآورند فرهنگ فارسی معین
برات کش برات کش کسی که برات می نویسد و به کسی دستور می دهد که پولی را به شخص دیگری بدهد فرهنگ فارسی عمید