جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با ڈراؤنا

درازنا

درازنا
زمان چیزی، مدت چیزی، برای مِثال درازنای شب از چشم دردمندان پرس / که هرچه پیش تو سهل است سهل پنداری (سعدی۲ - ۵۷۶)، درازا، درازی، طول
درازنا
فرهنگ فارسی عمید

فراخنا

فراخنا
محل فراخ و گشاده، محل وسیع، گشادگی، فراخی، وسعت، برای مِثال سودی نکند فراخنای بر و دوش / گر آدمی ای عقل و هنرپرور و هوش (سعدی۲ - ۷۲۷)
فراخنا
فرهنگ فارسی عمید

درازنا

درازنا
درازنای. محل درازی. (از برهان) (جهانگیری) (آنندراج). مستطیل، درازا. طول. درازی. (ناظم الاطباء) : فوت، بالای میان هر دو انگشت به درازنا. (السامی فی الاسامی). و رجوع به درازنای شود
لغت نامه دهخدا

فراخنا

فراخنا
مقابل تنگنا. فراخا. فراخی. (یادداشت بخط مؤلف). فراخا. فراخی. گشادگی. (برهان) ، پهنا:
سودی نکند فراخنای برو دوش
گرآدمیی عقل و هنر پرور و هوش.
سعدی.
، محل فراخی و گشادگی. (برهان). رجوع به فراخا شود
لغت نامه دهخدا