جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با دوہری

دواری

دواری
روزگار، چرخ زننده مسکوک طلای رایج در قدیم که هر یک از آن معادل پنج شیانی بود (شیانی زری بود از طلای ده هفت بوزن یک درهم)
فرهنگ لغت هوشیار

دواری

دواری
مسکوک طلای رایج در قدیم که هر یک از آن معادل پنج «شیانی» بود (شیانی زری بود از طلای ده هفت به وزن یک درهم)
فرهنگ فارسی معین

دودری

دودری
دودره. دارای دو در:
دودری شد چو کوی طراران
چاربندی چو بند عیاران.
نظامی
لغت نامه دهخدا

دودری

دودری
دختر کوتاه بالا. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

دودری

دودری
کسی که بدون حاجت آمدو شد کند. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

دوسری

دوسری
دوسرانی. (فرهنگ جهانگیری) (آنندراج) (از برهان). بزرگ هیکل توانا کأنه منسوب الی دوسر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به دوسرانی شود
لغت نامه دهخدا