جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با دستاویزی

دستاویز

دستاویز
وسیله، بهانه، هر چیزی که آن را وسیله و آلت دست قرار بدهند، دست پیچ
دستاویز
فرهنگ فارسی عمید

دست ورزی

دست ورزی
اشتغال به کارهایی که با دست انجام داده می شود، عمل دست ورز
دست ورزی
فرهنگ فارسی عمید

دست ورزی

دست ورزی
عمل دست ورز. پیشه داشتن کارها که با دست انجام پذیرد و با دست ساخته و مصنوع شود نه با ماشین. عمل صنعت دست. عمل صنعت یدی
لغت نامه دهخدا