معنی درست کرنا
- درست کرنا
- تصحیح کردن، برای اصلاح، راست کردن
واژههای مرتبط با درست کرنا
درخت کرنا
- درخت کرنا
- آء
درست کردن
- درست کردن
- مرمت کردن، ساختن
درست کردار
- درست کردار
- درستکار
درست کردن
- درست کردن
- ساختن، آماده کردن، تربیت دادن
درست کردار
- درست کردار
- دُرُستکار، کسی که کارهایش از روی راستی و درستی باشد، امین، پاک دَست، راست کار، صَحیحُ العَمَل
جرات کرنا
- جرات کرنا
- جُرأت داشتَن، جَسارَت کَردَن
دراز کرنا
- دراز کرنا
- دِراز کَردَن، تَرسیم کَردَن، گول زَدَن
مرمت کرنا
- مرمت کرنا
- اِصلاح کَردَن، بَرایِ تَعمیر، تَرمیم کَردَن، وَصلِه زَدَن
شرکت کرنا
- شرکت کرنا
- حُضور داشتَن، بَرایِ حُضور، شِرکَت کَردَن