جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با خوش لباس

خوش لباس

خوش لباس
آنکه لباس یا جامۀ خوش دوخت و برازنده به الوان متناسب پوشد، آنکه لباس در تن او خوب جلوه کند
لغت نامه دهخدا

خوش زبان

خوش زبان
کسی که دارای گفتار نیکو و خوش باشد شیرین زبان مقابل بد زبان
خوش زبان
فرهنگ لغت هوشیار

خوش زبان

خوش زبان
ویژگی کسی که خوب حرف می زند و با مهربانی سخن می گوید، خوش سخن، شیرین زبان
خوش زبان
فرهنگ فارسی عمید

خوش آباد

خوش آباد
قصبه ای است قریب به بدلیس در کوه افتاده و طرف مشرق آن گشاده، در طرف غربی اش کوهی بلند و دامنه اش دلپسند، در قدیم شهری آباد بوده شیخ حسن چوپانی آنرا خراب نموده، اکنون قریب هزار باب خانه در آن معمور است و بخوبی آب و هوا مشهور می باشد. (از آنندراج) (از انجمن آرای ناصری)
لغت نامه دهخدا