ترجمه خمیاں به فارسی - دیکشنری اردو به فارسی
واژههای مرتبط با خمیاں
خمیاز
- خمیاز
- حالتی که بسبب خستگی ناتمام ماندن خواب بیخوابی و کسالت در شخصیت ایجاد شود بطوریکه دهان گشاده دستها کشیده و سینه منبسط گردد، دهان دره
فرهنگ لغت هوشیار
خمیاز
- خمیاز
- کشاکش اعضاء بطرف بالا. (ناظم الاطباء) ، خمیازه. دهن دره. فاژه. افزا. فجا. بیاستو. پاسک. (ناظم الاطباء). خامیاز. ثوباء. هاک. آسا. بیاستو. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا