جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با خشکی پسند

مشکل پسند

مشکل پسند
دشوار پسند کسی که بدشواری چیزی را پسند کند بد پسند: معلوم شد که وی مردی متکبر و نسبت بدیگران بی اعتنا و مشکل پسند است
فرهنگ لغت هوشیار

خدای پسند

خدای پسند
خداپسند. مورد پسند خدا. مقبول خدای. آنچه را که خدای بپسندد:
چون رسیدم بتخت و تاج بلند
کارهایی کنم خدای پسند.
نظامی
لغت نامه دهخدا

مشکل پسند

مشکل پسند
کسی که چیزی را به دشواری پسند کند و خوش آیند وی نباشد. (ناظم الاطباء). دیرپسند. بدپسند. دژپسند. دشوارپسند. آنکه تا چیزی نهایت خوب نباشد نپسندد. خوش آرزو. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

نیکی پسند

نیکی پسند
طالب خیر:
چو می خواهی ای مرد نیکی پسند
که نامی برآری به نیکی بلند.
نظامی.
قدیم نکوکار نیکی پسند
به کلک قضا در رحم نقش بند.
سعدی
لغت نامه دهخدا