ترجمه خشکی پسند به فارسی - دیکشنری اردو به فارسی
واژههای مرتبط با خشکی پسند
مشکل پسند
مشکل پسند
دشوار پسند کسی که بدشواری چیزی را پسند کند بد پسند: معلوم شد که وی مردی متکبر و نسبت بدیگران بی اعتنا و مشکل پسند است
فرهنگ لغت هوشیار
خدای پسند
خدای پسند
خداپسند. مورد پسند خدا. مقبول خدای. آنچه را که خدای بپسندد: چون رسیدم بتخت و تاج بلند کارهایی کنم خدای پسند. نظامی
لغت نامه دهخدا
مشکل پسند
مشکل پسند
کسی که چیزی را به دشواری پسند کند و خوش آیند وی نباشد. (ناظم الاطباء). دیرپسند. بدپسند. دژپسند. دشوارپسند. آنکه تا چیزی نهایت خوب نباشد نپسندد. خوش آرزو. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
نیکی پسند
نیکی پسند
طالب خیر: چو می خواهی ای مرد نیکی پسند که نامی برآری به نیکی بلند. نظامی. قدیم نکوکار نیکی پسند به کلک قضا در رحم نقش بند. سعدی
لغت نامه دهخدا
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.