ترجمه حیران کن به فارسی - دیکشنری اردو به فارسی
واژههای مرتبط با حیران کن
ویران کن
- ویران کن
- ویران کننده. خراب کننده:
زآباد کشیده جان به ویران
ویران کن خان ومانم این است.
نظامی
لغت نامه دهخدا
حیران کرنا
- حیران کرنا
- تَعَجُّب کَردَن، غافِلگیر کَردَن، شِگِفت زَدِه کَردَن، مَبهُوت کَردَن، مُتَحَیِّر کَردَن
دیکشنری اردو به فارسی
حیران شدن
- حیران شدن
- سرگشته شدن، متحیر شدن، حیرت زده گشتن، سرگردان شدن، مبهوت گشتن، مات شدن، هاج وواج شدن
فرهنگ واژه مترادف متضاد