معنی حکم دینا
حکم دینا
دستور دادن، فرمان دادن
دیکشنری اردو به فارسی
واژههای مرتبط با حکم دینا
چمک دینا
چمک دینا
دِرَخشیدَن، بَرایِ دِرَخشیدَن
دیکشنری اردو به فارسی
چکر دینا
چکر دینا
سَرگیجِه دادَن، چَرخِش
دیکشنری اردو به فارسی
حرکت دینا
حرکت دینا
حَرَکَت دادَن، حَرَکَت کَردَن
دیکشنری اردو به فارسی
شکل دینا
شکل دینا
شَکل دادَن، شِکل
دیکشنری اردو به فارسی
زخم دینا
زخم دینا
زَخم زَدَن، مَجروح کَردَن
دیکشنری اردو به فارسی
نام دینا
نام دینا
نامگُذاری کَردَن، نامگُذاری، نام گُذاشتَن
دیکشنری اردو به فارسی
حق دینا
حق دینا
حَق دادَن، بَرایِ دادَن حَق
دیکشنری اردو به فارسی