جدول جو
جدول جو

معنی حاصل کرنا

حاصل کرنا
دست یافتن، برای به دست آوردن، دریافت کردن، کسب کردن، گرفتن، به دست آوردن
دیکشنری اردو به فارسی

واژه‌های مرتبط با حاصل کرنا

حاصل کردن

حاصل کردن
الفنجیدن فرا آوردن توزیدن ویندیدن جمع کردن فراهم آوردن تحصیل کردن، نتیجه گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار

بحال کرنا

بحال کرنا
جُبران کَردَن، بَرایِ بازیابی، دُوبارِه بِه حالَت قَبل بَرگَرداندَن، بازگَرداندَن، مَرِمَّت شُدِه
دیکشنری اردو به فارسی

شامل کرنا

شامل کرنا
قَرار دادَن، اِضافِه کَردَن، شامِل کَردَن، دَرج، شامِل شُدَن، دَر بَر گِرِفتَن
دیکشنری اردو به فارسی

حاصل کردن

حاصل کردن
به دست آوردن، اکتساب کردن، تحصیل کردن، جمع کردن، فراهم کردن، به نتیجه رسیدن، نتیجه گرفتن
فرهنگ واژه مترادف متضاد