جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با چیلنج

لیلنج

لیلنج
لیلج. نیلج. نیله. لیلنگ. به معنی لیج است که نیل باشد و به آن چیزها رنگ کنند. (برهان). ابوریحان در صیدنه آرد: ’لس’ گوید نیل را گویند و آن بستانی دشتی باشد. اورباسیوس او را اساطوس نام کرده است. و خواص و افعال نیل در حرف نون گفته شود. (ترجمه صیدنۀ ابوریحان). و رجوع به نیل و نیله و نیلج شود
لغت نامه دهخدا

نیلنج

نیلنج
نیلج. (از آنندراج) (از منتهی الارب). معرب نیلنگ است. (از تاج العروس). عصارۀ برگ نیل است، دخان پیه که زنان بر وَشم پاشند تا نگار سبز نماید. (منتهی الارب). دودۀ پیه که بدان خال کوفته (وشم) را سبز کنند. نیلنگ. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا