جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با چور چور

زور آور

زور آور
زورمند نیرومند پهلوان، آنکه با دیگری با زور و جبر رفتار کند
زور آور
فرهنگ لغت هوشیار

چتر نور

چتر نور
کنایه از آفتاب، غَزالِه، اُسطُرلاب چَهارُم، طاووسِ فَلَک، طاووسِ مَشرِق خَرام، سِپَرِ آتَشین، چَترِ زَر، چِراغِ سَحَر، خایِه زَر، طاووسِ آتَش پَر، خایِه زَرّین، چَترِ روز، طَرَف دارِ اَنجُم، چِراغِ روز، گیتی پَروَر، طاسِ زَر، چَترِ زَرّین
چتر نور
فرهنگ فارسی عمید

کور کور

کور کور
غلیواج مرغ گوشت ربا زغن: تیری که هر کجا که یکی پشم توده دید حالی چو کور کور درو آشیان کند. (کمال اسماعیل)، (نرد) (یک یک تک تک) آوردن دو طاس که هر یک یک خال داشته باشد دو تک خال دو کور
فرهنگ لغت هوشیار

مور مور

مور مور
حالتی که قبل از تب و لرز عارض شود و آن چنانست که گویی جاروی تر بر پشت شخص کشند و وی احساس سرما سرما کند زنجموره قشعریره. یا مور مور شدن کسی را حالت مور مور دست دادن او را
فرهنگ لغت هوشیار

مور مور

مور مور
حالتی که قبل از تب و لرز عارض شود و آن چنان است که گویی جاروی تر بر پشت شخص کشند وی احساس سرما کند
فرهنگ فارسی معین

چورچوری

چورچوری
دهی است از دهستان قوشخانه بخش باجگیران شهرستان قوچان، 181 تن سکنه دارد، محصول عمده اش غلات و بنشن است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا