جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با چربیلے

چربیدن

چربیدن
افزون آمدن، فزونی یافتن، چیره شدن، غالب شدن، برای مِثال سعدی ازاین پس نه عاقل است و نه هشیار / عشق بچربید بر فنون فضایل (سعدی۲ - ۴۷۹)، سنگین تر شدن چیزی از چیز دیگر
چربیدن
فرهنگ فارسی عمید

غربیله

غربیله
حرکاتی که در حالت رقص به قسمت های تحتانی بدن داده می شود، قر کمر، رقص کمر
غربیله کردن: حرکت دادن قسمت های تحتانی بدن در حالت رقص، قر کمر دادن
غربیله
فرهنگ فارسی عمید

غربیله

غربیله
گربیله غر پارسی است حرکت پیاپی قسمت تحتانی بدن مثل حرکت غربیل (غربال)، نوعی قر کون و کچول. یا قرو غربیله. قر دادن به کمر ادا و اطوار، حرکات و سکنات زنان در وقت آرمیدن
فرهنگ لغت هوشیار

چربیدن

چربیدن
سنگین تر شدن چیزی بر چیز دیگر از حیث وزن، چیره شدن کسی بر دیگری
چربیدن
فرهنگ فارسی معین