ترجمه جوابدہ به فارسی - دیکشنری اردو به فارسی
واژههای مرتبط با جوابدہ
جوابگو
- جوابگو
- آنکه پاسخ می دهد، پاسخ گو، کنایه از جبران کننده، کنایه از کفایت کننده
فرهنگ فارسی عمید
جوابه
- جوابه
- پاسخک گوشه ای در سه گاه زبانزد خنیا گوشه ای در سه گاه
فرهنگ لغت هوشیار
اوابد
- اوابد
- جمع آبده، نخجیران رمندگان، سختی جاوید جمع آبده جانوران وحشی رمندگان دد و دام
فرهنگ لغت هوشیار