معنی جما دینا
جما دینا
منجمد کردن
دیکشنری اردو به فارسی
واژههای مرتبط با جما دینا
جلا دینا
جلا دینا
سوزاندَن، سوختَن
دیکشنری اردو به فارسی
چمک دینا
چمک دینا
دِرَخشیدَن، بَرایِ دِرَخشیدَن
دیکشنری اردو به فارسی
جواب دینا
جواب دینا
پاسُخ دادَن
دیکشنری اردو به فارسی
جگہ دینا
جگہ دینا
فَضا دادَن، جای دادَن
دیکشنری اردو به فارسی
دعا دینا
دعا دینا
بَخشیدَن، دُعا کَردَن
دیکشنری اردو به فارسی
ڈرا دینا
ڈرا دینا
تَرساندَن
دیکشنری اردو به فارسی
دبا دینا
دبا دینا
سَرکوب کَردَن
دیکشنری اردو به فارسی
مار دینا
مار دینا
با ضَربِه کُشتَن، کُشتَن
دیکشنری اردو به فارسی
گرا دینا
گرا دینا
اَنداختَن، رَها کَردَن، سَرنِگون کَردَن، ریختَن
دیکشنری اردو به فارسی