جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با جگہ

جگن

جگن
گیاهی باتلاقی که بعضی از انواع آن دارای الیاف محکم می باشد، پوشال که با آن روی چیزی را بپوشانند
جگن
فرهنگ فارسی عمید

جگن

جگن
گیاهی است باتلاقی که دارای الیاف محکم می باشد، ژگن و گجن هم گویند، پوشال
جگن
فرهنگ فارسی معین

جگر

جگر
کبد، یکی از اعضای داخلی بدن انسان و حیوان به رنگ سرخ تیره که نقش مهمی در سیستم گوارشی بدن دارد
جگربه دندان گرفتن: تحمل کردن، شکیبایی کردن
جگر ِ کسی آتش گرفتن: احساس تشنگی شدید کردن، احساس دلسوزی
جگر
فرهنگ فارسی معین

جگر

جگر
یکی از اعضای درون بدن انسان و بعضی حیوانات به رنگ سرخ تیره و در بدن انسان در پهلوی راست زیر حجاب حاجز قرار دارد و صفرا از آن مترشح می شود و نقش مهمی در سوخت و ساز مواد سفیده ای و چربی دارد، وزنش در حدود یک و نیم تا دو کیلوگرم و معادل یک سی ام وزن بدن است، کبد، کنایه از جرئت، کنایه از شخص بسیار دوست داشتنی و محبوب، کبد گاو، گوساله و گوسفند که از غذاهای مقوی و دارای مقدار زیاد ویتامین a، c و d است، جگر سیاه، کنایه از غم و غصه، برای مِثال قسم هر روزش بیاید بی جگر / حاجتش نَبْوَد تقاضای دگر (مولوی - ۷۵)
جگر داشتن: کنایه از جرئت داشتن، دلیر بودن
جگر
فرهنگ فارسی عمید