معنی جراتمند
جراتمند
ماجراجویانه، پررنگ، با دل و جرأت، شجاع
دیکشنری اردو به فارسی
واژههای مرتبط با جراتمند
جراتمند
جراتمند
باجربزه، باعرضه، پردل، دلیر، شجاع
متضاد: ترسو، جبون
فرهنگ واژه مترادف متضاد
جرات مند
جرات مند
دَلیر، پُررَنگ
دیکشنری اردو به فارسی
ارادتمند
ارادتمند
آنکه ارادت ورزد، دوستدار
فرهنگ لغت هوشیار
شرافتمند
شرافتمند
بزرگ منش، بزرگوار
فرهنگ واژه فارسی سره
ترازمند
ترازمند
متعادل
فرهنگ واژه فارسی سره
فرازمند
فرازمند
بلند مرتبه
فرهنگ واژه فارسی سره
ثروتمند
ثروتمند
دارا توانگر آتاو دارا مالدار توانگر
فرهنگ لغت هوشیار
ترازمند
ترازمند
متعادل
فرهنگ لغت هوشیار
شرافتمند
شرافتمند
والا نژاده شریف نجیب اصیل: مردی کریم و سخاوتمند است
فرهنگ لغت هوشیار