معنی جرات کرنا
جرات کرنا
جرأت داشتن، جسارت کردن
دیکشنری اردو به فارسی
واژههای مرتبط با جرات کرنا
درخت کرنا
درخت کرنا
آء
فرهنگ واژه فارسی سره
آرام کرنا
آرام کرنا
اِستِراحَت کَردَن، بَرایِ اِستِراحَت، آرام کَردَن
دیکشنری اردو به فارسی
جعلت کرنا
جعلت کرنا
دَستکاری کَردَن، جَعل کَردَن
دیکشنری اردو به فارسی
خراب کرنا
خراب کرنا
فاسِد کَردَن، خَراب کَردَن
دیکشنری اردو به فارسی
جاری کرنا
جاری کرنا
مُنتَشِر کَردَن، رَها کُنید
دیکشنری اردو به فارسی
تجارت کرنا
تجارت کرنا
تَبادُل کَردَن، بَرایِ تِجارَت
دیکشنری اردو به فارسی
درست کرنا
درست کرنا
تَصحِیح کَردَن، بَرایِ اِصلاح، راست کَردَن
دیکشنری اردو به فارسی
دراز کرنا
دراز کرنا
دِراز کَردَن، تَرسیم کَردَن، گول زَدَن
دیکشنری اردو به فارسی
مرمت کرنا
مرمت کرنا
اِصلاح کَردَن، بَرایِ تَعمیر، تَرمیم کَردَن، وَصلِه زَدَن
دیکشنری اردو به فارسی